حسن مجتبی فاطمه  رفت پیش خدا

مسمومش کرد ان بی وفا ز زندگی شد جدا

چگونه راضی شد تا دهد ان بزرگوار را زهر

مگر گناهی داشت حسن مجتبی ان برتر

دچار وسوسه شیطان شد ان همسر بی وفا

لحظه ای افسار داد به شیطان کرد او را فدا

رضای عزیز دانست رسید اخر زندگیش

به دست پسر عمش بی فروغ شود هستیش

مامون سوی پسر عمش کرد تعارف ان خوشه انگور

گرفت امام قریب ان خوش انگو را به زور

نداشت میلی به ان انگور مسموم ان رضا

لاجرم گرفت ان خوشه را چونکه متین بود و با وفا

محمد همدمش یارش علی است

محمد همرهش همچو علی است

محمد در دلش او را رفیق است

محمد داند او را که شفیق است

محمد در عقیده پایدار است

محمد همچو کوه استوار است

چرا کوفیان  آنقدرهستند بدقول

خداندند حسین و فراموش کردند قول

حسین فاطمه کرد آرام اهل بیتش را در آن مکان

دانست که بایدرو سفید شوند در آن زمان

در دل حسین مظلوم شد آشوبی به پا

چگونه اهل بیتش را کند  جابجا

اهل بیتی که در آن بود چند کودک

کودکی شش ماهه همچو  عروسک

دادند دست بیعت به آن امام بزرگوار

تا آخرین قطره خود دهند در آن دیار

کرد حسین مظلوم یاران را تفهیم

باید جان فدا کنیم و نشویم تسلیم

حسین فاطمه کرد آرام اهل بیتش را در آن مکان

  دانست که بایدرو سفید شوند ز آن امتحان

    امتحانی چون شهادت در راه خدای یکتا

     باشد سخت و دشوار و کنند جان را فدا

کوفیان صدها نامه فرستادند ز ان مرد خدا

دعوت کردند او را تا حمایت کنند ز ان مرد خدا

فرستاده حسین مظلوم مسلم باشد آن یار ناب

فرستاده ای که روی گرداندند زاو آن کوفیان ناباب

کوفیان همگی بودند بد قول و نا مرد و جفاکار

رها کرده بودند مسلم آن مرد با وفا و  فداکار

مسلم بن عقیل شجاع و بی باک بود در ان زمان

رسید کوفه که همگی  نا پاک بودند در ان مکان

بستند  کوفیان در های کوفه را که خواندند روزی او را

چونکه جرات نداشتند ز جبر ان ملعون رها کردند او را

تنها دری که باز شد ز سوی مسلم ان تنهای بی کس

در پیر زنی که در خانه داشت پسری همچو کرکش

زینب کبری ز بردباریش شود ان الگوه استوار

زبان زد عام و خاص شود آن اسطوره پایدار

تحمل غم جانکاه برادر کرد او را محکم و زبده

غم و غصه شهادتش هر گز نکرد او را افسرده

زینب کبری در کربلا چشید سرد و گرم زمانه

تا فولاد آبدیده ای شود و کند یزیدیان را محاکمه

با نطقش  مشت محکمی زند بر دهان ستمگران

 در آن زمان ارشدشان بود یزیدملعون  و دیگر تبهکاران

روز عاشورا شود در کربلا ی غرق به خون

رشادتها کرد حسین در کربلای غرق به خون

ظالمان کشتند حسین فاطمه در آن صحرای کربلا

شد شهید حسین فاطمه در آن صحرای کربلا

همه دانند حسین چه ها کرد در آن مکان

تا الگوی جهانیان شود حسین در آن زمان

هر ساله شیعیان عزاداری کنند محرم را

تا که گویند به جهانیان جفای آن نا محرم را

حرکت آن امام و اهل بیتش شد ماندگار

ماندگاریش در قلب مسلمانان شود پایدار

حسین مظلوم انتخاب شده بود در این راه

راه خدا لذتی دارد هیچ کسی بر نگردد ز آن راه

آگاه و هوشیار بود که عاشورا روز اخر است

آخرین روز عمرش در این دنیای فاخر است

داند روز موعود نزدیک است رود سوی خدایش

خدایی که روز عاشورا را رقم زده برایش

تنها دری که باز شد سوی مسلم  تنها و بی کس

در پیرزنی بود که درخانه داشت پسری چون کرکس

پیرزن دلسوز و  دلرحم پناه داد به آن مرد خدا ی با بوفا

 به آن مسلمی که شبها می کرد مناجات با خدای یکتا

ظالمان کشتند حسین فاطمه در  صحرای کربلا

شد شهید حسین فاطمه در آن صحرای کربلا

همه دانند حسین چه ها کرد در آن مکان

تا الگوی جهانیان شود حسین در آن زمان

هر ساله شیعیان عزاداری کنند محرم را

تا که گویند به جهانیان جفای آن نا محرم را

حرکت آن امام و اهل بیتش شد ماندگار

ماندگاریش در قلب مسلمانان شد پایدار

حسین ز جبر زمانه ترک کرد حجش را یکباره

کردند دعوت کوفیان او را همواره

بزرگان کوفه گویند هستیم شما را حامی

خواندند و از یاد بردند که دادند پیامی

حسین و یاران وقتی رسیدند کوفه

دیدند که نیست آن عهد و پیمانه

شهید شدند یاران ناب ان امام فرید

یاران نابش پیش حق شدند رو سفید

دائما شکر گوید حسین مظلوم خدا را

ان خدای مهربانی که افرید همه ما را

یارانش سر بلند شدند ز امتحان ان خدا

امتحانی سخت که کرد انها را ز ان غربال تنگ جدا

عباس علمدار  نگینی بود در میان یاران در کربلا

 پر نور و درخشان بود در میان  دلاوران در کربلا

شربت شهادت نوشیدن باشد هدفش در کربلا

زره دین خدا  فدا کند جان شیرینش در کر بلا

تا اخرین فطره خون ریزد و پشتیبانش بود در کر بالا

ابو افضل العباس بی باکترین همدمش بود در کربلا

یار نالان و زغم عزیزان گریان هست زینب کبری

اسوه صبر و بردباری دوران هست زینب کبری

 الگوی همه زنان جهان هست زینب کبری

ز مشکلات زمانه  پر توان هست زینب کبری

در صحرای کربلا شیر زن میدان هست زینب کبری

حامی اهل بیت برادر چو شیر ژیان هست زینب کبری

زینب کبری در کربلا چشید سرد و گرم زمانه

تا فولاد آبدیده ای شود و کند یزیدیان را محاکمه

با نطقش  مشت محکمی زند بر دهان ستمگران

 در آن زمان ارشدشان بود یزیدملعون  و دیگر تبهکاران

زینب کبری ز بردباریش شود ان الگوه استوار

زبان زد عام و خاص شود آن اسطوره پایدار

تحمل غم جانکاه برادر کرد او را محکم و زبده

غم و غصه شهادتش هر گز نکرد او را افسرده

در میان یارانش بود آن دلاور هوشیار

ابو الفضل العباس برادر آن بررگوار

گوید آن شیر ژیان به برادر در آنجا

کنم جان خود فدا در ره دین و خدا

حسین مظلوم  اگاه بود در آن زمان

 عاقبت یارانش شهادت باشد ز آن امتحان

حسین مظلوم لبیک گویان و عاشق بود

حسین مظلوم  راهی که می رفت حق بود

زینب آن یار نالان برادر شیر زنی بو د در صحرای کربلا

اهل بیت برادر جمع کرد و لعنت فرستادبر کوفیان بی وفا

با بیان  خطبه اش  رسوا کرد یزدیان و آن ستمگران

ارشدشان شمر ذلجوشن باشدجزء خونخواران و جباران

ماموران شدند آماده تصمیم آن امر خطیر

بردند مسلم را بالای کاخ آن مامون حقیر

به شهادت رسید ز امر  آن ملعون خطاکار

پرت کردند مسلم را ز بالای کاخ آن جفاکار

مسلم شد شهید در ره دین خدا و حقیقت

شهیدی که یاد کنند او را که داشت معرفت

        زینب آن یار نالان برادر غرق به خون بود در کربلا

         دید برادر و یارانش  غرق به خون شدند در کربلا

          آن شیر زن چه سختی و مرارتها کشید در کربلا

           بلبل سخنگوی حسین مظلوم بود در   کربلا

            دائما دلداری می داد اهل بیت برادر در کربلا

             ماتم ز دل داشت و چه صبوریها کرد در کربلا

تشنگی بیداد می کرد در خیمه های کوچک

خیمه هایی که در آن بود چند کودک

     یاران امام شدند مصصمم تا آورند آب

    تا قطره ای نوشند آن کودکان بی تاب

     ابوالفضل دلاور و رشید بود آن یار ناب

    دواطلب شد تا آورد برای آن کودکان آب

شب و روز زمزمه کنیم مهدی موعود

تا زمان وعده رسد بینیم مهدی موعود

 دگر صبر و تحملی نداریم مهدی موعود

روز ها را تک به تک شماریم مهدی موعود

تا ظهور کنی در کنارت باشیم مهدی موعود

ز دیدار روی ماهت دلشاد شویم مهدی موعود

علی هست هوشیار هست همچو آن نبی خدا

علی هست بیدار  هست  همچو آن ولی خدا

علی هستد دست پیمان هست همچو آن عاشق

علی هست در آن مکان هست همچو آن گل شقایق

علی هست رهرو آن نبی هست همچو آن سفیر

علی هست حق گوی هست همچو آن کبیر

     به دست مامون شد شهید رضای غریب     

       قصد داشت آن ملعون تا دهد همگی را فریب

         پشت ابر نماند ماه هرگز پنهان در این جهان   

          حرکت ناجوانمردانه اش شود آشکار همگان

            مسلمانان کنند آن ملعون را همگی نفرین

              ز کار ناپسندش شوند مسلمانان خشمگین

محمد کوثرش ان فاطمه است

محمد همدمش آن فاطمه است

محمد داند ان دختش سلیم است

محمد خواند او را که فهیم است

محمد داند کوثرش بی ریا است

محمد خواند اورا چون با وفا است